معنی ازدواج صورتی
حل جدول
فیلمی با بازی شیوا خنیاگر
ازدواج صورتی، آخرین خون
فیلمی از منوچهر مصیری
کارگردان فیلم ازدواج صورتی
منوچهر مصیری
صورتی
چهرهای
سفید مایل به سرخی
چهره ای، سفید مایل به سرخی
فرهنگ فارسی هوشیار
نمایی، سرخابی از رنگ ها رنگ سفید که به سرخی زند: برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند. توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید، ظاهری.
لغت نامه دهخدا
صورتی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به صورت. || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت.
ازدواج
ازدواج. [اِ دِ] (ع مص) جفت گرفتن. زن کردن. شوهر کردن. با یکدیگر جفت و قرین شدن. با هم جفت شدن. مزاوجه. (تاج المصادر بیهقی). زواج. زناشوئی. || جفت کردن. تزویج. با هم جفت کردن مرد و زن را. (غیاث اللغات). و رجوع به نکاح شود. || (اصطلاح علوم) تنظیم اشیاء است دو بدو، مانند چرخها و ستونها و غیره. || در الکتریسیته، عمل اتحاد و الحاق دو یا چندین مولد برق مانند عناصر پیل، آکومولاترها و ماشینهای برقی را ازدواج گویند.
|| پیوند کردن. جفت ساختن:
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.
مولوی.
- ازدواج کردن، زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام، شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر:
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.
(از غیاث اللغات).
واژه پیشنهادی
سعید رحمانی
موسیقی فیلم ازدواج صورتی
کیوان هنرمند
فیلمبردار فیلم ازدواج صورتی
فرهاد صبا
فرهنگ عمید
از رنگهای ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی،
(صفت نسبی) دارای چنین رنگی،
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرخ روشن
فارسی به ایتالیایی
rosa
معادل ابجد
728